سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 
انصاف، اختلاف را می زُداید و الفتْ پدید می آورد. [امام علی علیه السلام]
 
امروز: شنبه 103 آذر 10

نقلاب عربی کاملاً قابل پیش‌بینی بود. کافی بود کسانی افکار عمومی آنان را بررسی می‌کردند. در 4-5 سال‌ اخیر حداقل ده مورد از نظرات کاربران شبکه‌های خبری الجزیره و العربیه و ... در رسانه‌های خودمان منعکس شد که نشان از آمادگی آنان برای خیزش اسلامی مبتنی بر آموزه‌های انقلاب اسلامی داشت.

نمونه‌ای از نظرات کاربران الجزیره درباره تحولات ایران اسلامی  

بی‌شک این خیزش بیش از همه ناشی از تحولات سیاسی در سال‌های اخیر کشور ما است. زنده شدن گفتمان انقلابی امام خمینی در کشور ما و موفقیت‌های هسته‌ای و بین‌المللی و هم‌چنین موفقیت‌های پی‌درپی حزب‌الله در لبنان این خودباوری و امید را به جوانان کشورهای عربی داد که بله: "می‌شود و می‌توانیم."

قدرت این پیام آن‌چنان بود که بر خلاف انتظار و پیش‌بینی‌ها، مردم مسلمان را دوباره متوجه قدرت اسلام و باورهای ناب آن نمود. احمدی‌نژاد در این میان بیشترین و موثرترین نقش میدانی را داشت. سخنرانی‌های او در مجامع بین‌المللی مخصوصاً نیویورک باعث زنده‌شدن وجدان‌های عمومی در سراسر دنیا و بیش از همه جا جوانان عرب شد. کافی است به لحن‌های آنان دقت کنید.

نکته مهم دیگر آن است که سرعت فراگیری پیام انقلاب اسلامی آن‌قدر زیاد بود که حتی احزاب و نخبگان مبارز کشورهای عربی نیز از آن عقب ماندند. همان گونه که در کشور ما پس از گذشت 6 سال نخبگان و احزاب هنوز که هنوز است باور نکرده‌اند که احمدی‌نژاد با شعار امام خمینی و انقلاب اسلامی و ارزش‌های اصیل آن روی کار آمده است. اخوان المسلمین که مهم‌ترین حزب اسلام‌گرای کشورهای عربی است اساساً از این قافله عقب مانده است چرا که جنس این جنبش از جنس روشنفکران اخوان المسلمین نیست بلکه بسیار بسیار به جنس انقلاب اصیل اسلامی (امام خمینی و جمهوری اسلامی) نزدیک است.

نکته دیگر آن است که انتظار موفقیت زودهنگام برای این انقلاب‌ها به نظر غیرمنطقی می‌آید. اگر چه شروط لازم برای انقلاب که همانا بیداری مردم و مخصوصاً جوانان است فراهم است ولی شرط کافی آن یعنی رهبری و تشکیلات منسجم و همچنین مکتب مبارزاتی نیز نیاز است که متأسفانه در این تحولات به چشم نمی‌خورد. بنابراین امریکا با مهره‌های آماده خود از جمله البرادعی این جنبش‌ها را به زودی به انحراف خواهد کشید اگر چه واقعاً تونس و مصر به وضعیت قبلی برگشتنی نیستند.

حال باید منتظر بود که آیا این آتش دامن عربستان سعودی و حوزه خلیج فارس و الجزایر و لیبی را هم خواهد گرفت یا نه. این اتفاقات باعث جلب توجه مردم جهان خواهد شد. کم نیستند مردمی که مخاطب شعارهای انقلاب اسلامی هستند. پیش‌بینی من این است که اوضاع مشابهی را به زودی در امریکای لاتین، افریقا، جنوب شرق آسیا و حتی اروپا و امریکا نظاره‌گر باشیم


 نوشته شده توسط شاهزاده ی کویر در جمعه 89/12/27 و ساعت 1:24 عصر | نظرات دیگران()

یک کارشناس مسائل سیاسی با بیان اینکه نقش خاتمی در فتنه 88 عملا جدی‌تر از دیگر سران فتنه بود، گفت: رفتار و عملکرد خاتمی در دوره‌های مختلف نشان داد که به حکومت بر مبنای دین و به آرای واقعی مردم اعتقادی ندارد.

علی محمد نائینی، در گفت‌وگو با فارس در خصوص اظهارات اخیر خاتمی و دیدارش با نمایندگان اقلیت مجلس، اظهارداشت: در فتنه 88 برخی غفلت، برخی کوتاهی و عده‌ای نیز خیانت کردند.

وی گفت: بسیاری از افراد گروه اول و دوم به تدریج با روشن‌تر شدن موضوع اعلام موضع و تا حدودی جبران و مرز خود را با دشمن و جریان فتنه آشکار کردند اما کسانی که خیانت کردند هیچ راه برگشتی برای آنها نیست.

این کارشناس مسائل سیاسی با بیان اینکه خیانتکاران تاکنون مرزی با دشمنان این مردم نداشتند، افزود: مردم در روز 9 دی به صورت آشکار مثلث سران فتنه را هیچ انگاشتند و در دادگاه افکار عمومی آنها را محکوم و به مردگانی سیاسی تبدیل کردند.

نائینی به انتقاد از کسانی که نظام را به تقلب و کشتن شهروندان خود متهم کردند، پرداخت و تاکید کرد: آنها که با معاندین نظام جمهوری اسلامی در یک صف قرار گرفتند، از ابتدا نیز به نظام جمهوری اسلامی و پایه‌های اصلی آن بی‌اعتقاد بودند، لذا با آشکار شدن چهره واقعی آنها در این فتنه، حق بازگشت به نظام را ندارند.

وی تصریح کرد: رفتار و عملکرد خاتمی در دوره‌های مختلف نشان داد که به حکومت بر مبنای دین و به آرای واقعی مردم اعتقادی ندارد؛ چراکه عملکرد او به عنوان رئیس دولت به اصطلاح اصلاحات همه ارزش‌های دینی و انقلابی را به چالش کشید و در سال گذشته نیز با همراهی دیگر سران فتنه و ضد انقلاب، آرای به حق مردم و نتیجه مطالبات عامه مردم را نپذیرفت.

این تحلیل‌گر مسائل سیاسی نقش خاتمی را در فتنه 88 محوری دانست و افزود: مردم مواضع واقعی خود را در راهپیمایی میلیونی " 9 دی " علیه مثلث فتنه یعنی «خاتمی، موسوی و کروبی» به طور یکپارچه و شفاف اعلام کرده‌اند.

*ژنرال‌های شکست خورده براندازی نرم باید منتظر تدبیر جدید نظام باشند

نائینی با بیان اینکه نظام در برخورد با سران فتنه تاکنون مدبرانه عمل کرده است، تصریح کرد: ژنرال‌های شکست خورده براندازی نرم باید منتظر تدبیر جدید نظام باشند.

وی با تاکید بر اینکه سران فتنه با عملکرد خصمانه، خود را از دایره نظام خارج کردند، سوال کرد: امروز آنها چگونه و با چه رویی حرف از بازگشت و شرط گذاری برای آن می‌زنند.

این کارشناس مسائل سیاسی، اقدام جدید خاتمی را ادامه فرمول دیکته شده از سوی تئوریسن‌های جنگ‌های نرم دانست و گفت: بعد از شکست جریان فتنه و سران آن در جریان براندازی، یکی از مهره‌ها باید برای حفظ روحیه نیروهای پیاده نظام و استفاده از فرصت در شرایط جدید، پروژه بازگشت ظاهری به نظام را مطرح ‌کند.

نائینی خاطرنشان کرد: سران فتنه در کمک به دشمنان نظام ذره‌ای کوتاهی نکردند و با تمام توان و امکانات خود به جنگ آشکار با نظام برخواستند.

وی با بیان اینکه تاخیر در محاکمه سران فتنه به منزله عقب‌نشینی نظام نیست، خطاب به نمایندگان اقلیت مجلس گفت: افرادی که خود را در کنار سران فتنه تعریف می‌کنند و با فتنه‌گران ملاقات می‌کنند، خواسته و مطالبه عموم مردم و خیانت‌های سران فتنه را نادیده گرفتند که این رفتار نمایندگان از نظر مردم بخشودنی نیست.

این کارشناس مسائل سیاسی در خاتمه ضمن تاکید بر اینکه در فتنه بزرگ 88 خاتمی و موسوی و کروبی در کنار هم بودند، تصریح کرد: مردم این را به خوبی می‌دانند که نقش خاتمی در فتنه 88 عملا جدی‌تر از دیگر سران فتنه بود.


 نوشته شده توسط شاهزاده ی کویر در شنبه 89/12/21 و ساعت 1:46 عصر | نظرات دیگران()

دکتر محمد مصدق در تاریخ 19 خرداد 1331 و در دیوان دادگستری بین المللی که برای رسیدگی به شکایت دولت انگلیس تشکیل جلسه داده بود، به نقد سیاست های استعماری انگلستان و ستمی که از سوی دولت انگلستان بر ملت ایران وارد شده بود پرداخت و در دفاع از حقوق ملت ایران و با بهره گیری از تریبونی که توجه بسیاری از مردم جهان را به خود جلب کرده بود، سخنان تاریخی خویش را (به زبان فرانسوی) بیان کرد؛ سخنانی که از نظر سیاسی و تبلیغاتی تاثیر فراوانی در پی داشت؛ «...اینک که ملت ایران به علت العلل بدبختی های خود پی برده، مصمم است که مایه فساد را برای همیشه ریشه کن کند و با تجربه تلخی که در گذشته از دخالت بیگانگان در امور کشور حاصل کرده، جداً، با هرگونه دخالت غیر، در امور خود مخالف است و به همین جهت در مقابل تهدیدهای دولت انگلیس ایستادگی به خرج خواهد داد و از اقدامات انگلستان که صورت محاصره اقتصادی و توطئه علیه دولت و تبلیغات سوء به خود گرفته، تردیدی به خود راه نخواهد داد. دولت انگلیس با مراجعه به دیوان دادگستری بین المللی خواسته است خود را در اختلاف ایران و شرکت نفت، قربانی شده قلمداد کند. طی مدت 30 سال، بر اثر نفوذی که دولت انگلیس بر دولت های وقت ایران داشت، کشور ایران را در حالت فساد و خرابی نگاه داشت، ولی پس از ملی شدن صنعت نفت به تمام این اوضاع خاتمه داده شده است. دولت انگلیس، شرکت نفت را به صورت دولتی در داخل قلمرو و دولت ایران درآورده بود. شرکت نفت نه تنها در داخل حوزه عملیاتش، بلکه در سراسر ایران سرویس جاسوسی ترتیب داده بود. انگلیسی ها با بیچاره کردن مردم ایران کوشیده اند جیب خود را پر کنند...»1

پس از پایان جریان دادرسی، گفته شد رای دیوان بین المللی دادگستری پس از شور قضات اعلام خواهد شد، به این خاطر مصدق روز سوم تیر به ایران بازگشت. مجلس شورای ملی چندی پس از بازگشت مصدق به ایران در تاریخ 14 تیر تشکیل جلسه داد و مصدق نیز خواستار ادامه خدمت شد. روز 15 تیر، از میان 65 نفر از نمایندگان مجلس شورای ملی، 52 نفر به نخست وزیری مجدد مصدق ابراز تمایل کردند ولی مصدق همان روز، پذیرش مسوولیت را بدون ابراز تمایل مجلس سنا ناممکن دانست. به این ترتیب دو روز بعد مجلس سنا هم به نخست وزیری وی ابراز تمایل کرد، هرچند رای سنا بسیار شکننده و ضعیف بود. سرانجام روز 19 تیر 1331 فرمان نخست وزیری مصدق صادر شد.

مصدق پس از معرفی کابینه اش به شاه، همچنین خواستار در اختیار گرفتن وزارت جنگ و نیز حق انتصاب رئیس ستاد ارتش و فرماندهان نیروهای سه گانه شد اما پس از ساعت ها گفت وگو با شاه این درخواست رد شد و مصدق هم بی درنگ از مقام نخست وزیری استعفا کرد. وی در خاطرات خویش ماجرا را چنین بازگو می کند؛ «پس از مراجعت از لاهه که دولت باید به مجلس معرفی شود برای اینکه اختلاف دربار با دولت راجع به بعضی از اصول متمم قانون اساسی به صورت بارزی جلوه گر نشود چنین به نظر رسید که وزارت جنگ را اینجانب خود عهده دار شوم تا دخالت دربار در آن کم بشود و کارها در صلاح کشور پیشرفت کند. داوطلبی من برای این پست نه برای کار بود نه استفاده از حقوق. از نظر کار من نخست وزیر و مافوق وزیر بودم و از نظر حقوق هم هر کاری که در عصر مشروطه متصدی شدم حقوق آن را صرف امور خیریه کردم، پس داوطلبی من فقط از این نظر بود که تصمیمات دولت در آن وزارت اجرا شود. اعلیحضرت همایون شاهنشاهی که مسوول نبودند چون ستاد ارتش زیر نظر ملوکانه قرار گرفته بود هر امری که می فرمودند اجرا می شد، ولی دولت که مسوول بود کاری نمی توانست بکند و نمی کرد. این بود که روز 26 تیر 31 قبل از ظهر که به پیشگاه ملوکانه شرفیاب شدم این پیشنهاد را نمودم که مورد موافقت قرار نگرفت و اعلیحضرت همایون شاهنشاهی فرمایشاتی به این مضمون فرمودند؛ پس بگویید من چمدان خود را ببندم و از این مملکت بروم. که چون هیچ وقت حاضر نمی شدم چنین کاری بشود فوراً استعفا دادم و از جای خود حرکت کردم. ولی اعلیحضرت پشت در اتاق که بسته بود ایستادند و از خروج من ممانعت فرمودند. این کار مدتی طول کشید، دچار حمله شدم و از حال رفتم و پس از بهبودی حال که اجازه مرخصی دادند فرمودند تا ساعت هشت بعدازظهر اگر از من به شما خبری نرسید آن وقت استعفای خود را کتباً بفرستید و چنانچه برای من پیشامدی بکند از شما انتظار مساعدت و همراهی دارم، که عرض شد به اعلیحضرت قسم یاد کردم و به عهد خود وفادارم.»2

روز 26 تیر مجلس شورای ملی بدون حضور نمایندگان فراکسیون نهضت ملی تشکیل شد و در جلسه غیررسمی که 42 نفر در آن حضور داشتند، 40 نفر به احمد قوام رای دادند. قوام در تاریخ 27 تیر 1331 با ابراز اینکه «کشتی بان را سیاستی دگر آمد» اعلامیه خشونت آمیز خویش را منتشر ساخت و به همگان اخطار داد دوران عصیان سپری شده و روز اطاعت از اوامر و نواهی فرا رسیده است. وی با نادیده انگاشتن احساسات مردم در پشتیبانی از نهضت ملی و دولت دکتر مصدق، خشم مردم را برانگیخت و موجی از اعتراض پدید آورد. اما نکته یی که جای اندیشیدن فراوان دارد این است که هرچند احمد قوام را همواره مردی زیرک و کهنه کار در تاریخ و سیاست ایران می پندارند، اقدام شتابزده اش در انتشار آن اعلامیه نسنجیده، بیش از هر چیز هوش و تدبیر وی را با تردید مواجه می سازد. شاید خردمندانه تر بود متن اعلامیه قبل از اینکه از رادیو پخش شود با دقت بررسی می شد، چنان که گفته می شود دکتر ارسنجانی معاون نخست وزیر، هنگام پخش متن اعلامیه از رادیو، نسبت به بد تنظیم شدن اعلامیه به قوام هشدار می دهد ولی آن هنگام دیگر کار از کار گذشته بوده است.

همان طور که انتظار می رفت، پس از استعفای مصدق و روی کار آمدن قوام و پخش اعلامیه وی مردم و همچنین شخصیت ها و گروه های سیاسی واکنش های تندی نشان دادند. از روز 26 تیر بیشتر مغازه های خیابان ها و بازار تهران تعطیل شد و مقاومت مردم در برابر ائتلاف استبداد- استعمار شکل گرفت. نمایندگان جبهه ملی در مجلس و گروهی از طرفداران مصدق با انتشار اعلامیه یی (باختر امروز، 26 تیر 1331) ادامه نهضت ملی را بدون زمامداری مصدق غیرممکن تشخیص دادند و پشتیبانی خود را از او ابراز داشتند. همچنین آیت الله کاشانی در مصاحبه مطبوعاتی خود (روزنامه کیهان، 26 تیر 1331) مصدق را بزرگ ترین سد راه خیانت سیاستی برشمرد که دولت های مزدور را بر سر کار می آورد و با قرار دادن نام احمد قوام در ردیف مزدوران آزمایش شده، دولت وی را برنتافت. به این ترتیب موج اعتراض های مردمی بر ضددولت قوام برخاست و به درگیری های خونین میان مردم و ماموران انتظامی انجامید. حزب توده نیز که بارها مصدق و دولت او را سرزنش کرده و وی را عامل امپریالیسم خوانده بود پس از گسترده شدن امواج فزاینده اعتصاب ها و اعتراض ها، به ویژه در روزهای 29 و 30 تیر به امواج مردم پیوست.

صبح روز 30 تیر، شهر تهران تعطیل شد و گروه های مختلف مردم از جمله کارمندان، کارگران، دانشجویان و... در کنار یکدیگر، با شعارهایی در طرفداری از مصدق به سمت مرکز شهر و میدان بهارستان به حرکت درآمدند و مقاومتی درخشان و خاطره انگیز از خود به نمایش گذاشتند. ساعت چهار بعدازظهر روز 30 تیر، نیروهای ارتش و انتظامی به دستور شاه از رویارویی و برخورد خشن با مردم دست کشیدند و قوام نیز مجبور به عقب نشینی شد و استعفا داد و قیام مردم به بار نشست. اما این پیروزی زودهنگام، پیروزی دیگری نیز به دنبال داشت.

یکی از موضوع هایی که مجال برای توطئه بر ضد دکتر مصدق را فراهم آورده بود، و شاید در استعفایش هم تاثیر داشت، احتمال شکست در دادگاه لاهه بود زیرا موضوع نفت مهم ترین و اساسی ترین نقش را در استمرار نهضت ملی ایران داشت. مصدق خود در این باره می گوید؛ «قبل از حرکت به امریکا از اعتبار مخارج سری دولت فقط یک تصویبنامه به مبلغ بیست هزار تومان از هیات وزیران صادر شد که زیر نظر آقای امیرعلایی وزیر دادگستری و اینجانب به مصرف خرج برسد که هفت هزار تومان از آن به مصرف رسید و چون ظن قوی بود که در دیوان بین المللی دادگستری محکوم شویم و اینجانب دیگر به ایران مراجعت نکنم موقع حرکت به لاهه مبلغ مزبور را از کیسه خود به حسابداری نخست وزیر پرداختم و تصویبنامه باطل شد و اکنون افتخار می کنم به شرف عرض برسانم که در تمام مدت تصدی دولت اینجانب از اعتبار سری دولت دیناری استفاده نشده است.»3

پس چنین به نظر می آید که مصدق و همراهانش نسبت به پیروزی در دیوان بین المللی دادگستری چندان خوشبین نبوده اند چنان که دکتر سنجابی نیز به مصدق توصیه کرده بوده است به دادگاه نروند و به این شکل تصمیم و رای دادگاه را به رسمیت نشناسند. اما خبر رای دیوان بین المللی دادگستری در شامگاه 30 تیر 1331 به تهران رسید. از میان 14 نفر از قضات، 9 نفر به عدم صلاحیت دیوان رای دادند که بر این اساس عدم صلاحیت دیوان در رسیدگی به شکایت انگلستان از ایران در موضوع شرکت نفت اعلام شد و پیروزی مردم ایران در قیام ملی 30 تیر با پیروزی دیگری در عرصه جهانی کامل شد. جالب است که یکی از 9 رای به عدم صلاحیت دیوان بین المللی دادگستری، از سوی قاضی شرافتمند انگلیسی، سر آرنولد مک نیر (Sir Arnold Mc Nair) صادر شد، این اقدام همگان را شگفت زده کرد و ستایش بسیاری را برانگیخت.

... اما مصدق پس از بازگشت به قدرت، ضربات محکمی را بر پیکر استبداد وارد ساخت، وزارت جنگ را به وزارت دفاع تغییر نام داد و خود عهده دار شد، املاک رضاشاه را به تصرف دولت درآورد، موسسات خیریه دربار را زیر نظارت دولت قرار داد، تماس مستقیم شاه با دیپلمات های بیگانه را ممنوع کرد، افسران زیادی را از ارتش تصفیه کرد، از مجلس درخواست اختیارات ویژه کرد و... همه این کارها به این خاطر بود تا بتواند بر اوضاع مملکت تسلط یابد. هرچند یک سال و بیست و هشت روز پس از قیام ملی 30 تیر، مصدق به گونه یی باورنکردنی تنها ماند و اینکه چرا و چگونه برای نهضت ملی چنین پایان بندی ناخوشایند و بدآهنگی رقم خورد، پرسشی است که نمی توان به سادگی از آن گذشت. یرواند آبراهامیان در کتاب، ایران بین دو انقلاب، موضوع را این گونه می بیند؛ «با این حال معلوم شد که توهم قدرت مصدق، گمراه کننده بوده است زیرا وی در عین کسب پیروزی های جدید، متحدان قدیم خود را از دست داد. در عین آنکه وعده اصلاحات اجتماعی وسیع تری می داد، بین کاهش شدید درآمد نفت، افزایش بیکاری و ترقی قیمت ارزاق گرفتار بود و در همان حال که رفراندوم برگزار می کرد، پیشاپیش- بی آنکه خود بداند- در معرض شبیخون گروهی از افسران ارتش بود که یک هفته بعد ناگهان او را ساقط کردند و قدرت را به شاه بازگرداندند.»4 اما محمدعلی همایون کاتوزیان، با توجه به اختلاف های درونی نهضت ملی می گوید؛ «قیام 30 تیر همچنین نقطه عطفی علیه شانس های نهضت ملی بود. اندکی پس از این قیام، آیت الله کاشانی، مظفر بقایی، حسین مکی و ابوالحسن حائری زاده- چهار تن از شخصیت های برجسته جناح نهضت ملی در مجلس- با مصدق و بقیه نهضت اختلاف پیدا کردند. بسیاری از این اختلافات ریشه در تعارضات و اختلافات شخصی داشت، و اگرچه در ظاهر مشخص نبود، ولی به دوران گذشته بازمی گشت. یکی از علائم هشداردهنده دیرهنگام این اختلاف، انشعابی بود که در اکتبر 1952 در حزب زحمتکشان بروز کرد و طی آن جناح اکثریت به رهبری خلیل ملکی پیشنهاد بقایی را درخصوص سیاست رویارویی با مصدق نپذیرفت.»5

شکاف در نهضت ملی که نتیجه اختلاف میان افراد موثر در نهضت بود کم کم مسیر نهضت را به سمت سقوط پیش برد. به باور نگارنده، بررسی، پژوهش و اندیشیدن پیرامون فاصله زمانی 30 تیر تا کودتای 28 مرداد و آنچه در این دوره گذشت می تواند درکی روشن از عمق شکست نهضت ملی ایران ارائه کند تا در پرتو آن مشخص شود چگونه زمینه دخالت خارجی فراهم شد و... . ماجرای نهم اسفند (در 9 اسفند 1331 توطئه یی برای از میان بردن مصدق طراحی شده بود که با هوشیاری وی بی اثر ماند) که مصدق در کتاب خاطرات و تاملات، درباره آن توضیح داده است زنگ خطری بود که شنیده نشد و این سهل انگاری و ساده انگاری زمینه ساز رخدادهای غم انگیز دیگری همچون ربودن و قتل رئیس شهربانی کشور تیمسار افشارطوس شد و زنجیره این اشتباه ها، کارشکنی ها و خیانت ها سرانجام با کودتای 28 مرداد ضربه بزرگی به استقلال و آزادی در ایران وارد آورد و روزها و آرزوهای سپید برای ایران و ایرانیان را درنوردید، رهبر نهضت ملی ایران راهی تبعیدگاه شد و همانجا درگذشت و در سوگ اش نیز به قول دکتر شفیعی کدکنی؛ «ما را حتی امان گریه ندادند...» اما یاد و خاطره کوشش های آزادیخواهانه و مقاومت های پولادین پیر محمد احمدآبادی همواره در ذهن تمامی آزادیخواهان جهان ماندگار شد.

پی نوشت ها؛------------

1- نجاتی، غلامرضا، مصدق سال های مبارزه و مقاومت، جلد اول، تهران، موسسه خدمات فرهنگی رسا، 1378، ص 417

2- مصدق، محمد، خاطرات و تالمات، با مقدمه دکتر غلامحسین مصدق و به کوشش ایرج افشار، تهران، علمی، 1365، ص 259

3- پیشین، ص 279

4- آبراهامیان، یرواند، ایران بین دو انقلاب از مشروطه تا انقلاب اسلامی، مترجمان؛ کاظم فیروزمند، حسن شمس آوری، محسن مدیرشانه چی، تهران، نشر مرکز، 1377، ص 247

5- گازیوروسکی، مارک، مصدق و کودتا، ترجمه علی مرشدی زاده، تهران، قصیده سرا، 1384، ص 31


 نوشته شده توسط شاهزاده ی کویر در پنج شنبه 89/12/12 و ساعت 12:49 عصر | نظرات دیگران()

با صدور فرمان تاریخی آیت اله خمینی در پنجم آذر ماه سال 1358 مبنی بر تشکیل بسیج مستضعفین، پایگاههای مقاومت در مساجد، حسینییه ها، ادارات، کارخانه ها، مدارس و... به صورت خود جوش و مردمی شکل گرفت! (حتی اگر حکومتی هم باشد توجیهش مردمی بودن حکومت در آن زمان است)

بعد از حمله ی عراق به ایران و اشغال بخشهای وسیعی از خوزستان در 31 شهریور سال1359،  رهبر جمهوری اسلامی، امام خمینی دستور به تشکیل بسیج بیست میلیونی دادند با این مضمون که:
ملتی که بیست میلیون جوان دارد می تواند در برابر یک ارتش بایستد و اسلام با خون رشد کرده است...
با واگذاری مسؤلیت بسیج به سپاه پاسداران و شروع جنگ، پایگاههای مقاومت بسیج برای جذب، آموزش و اعزام آحاد مردم واجد شرایط فعال شدند!
بدینگونه اشاعه تفکر بسیجی و مردمی کردن امنیت و دفاع از طریق تقویت کمی و کیفی بسیج مستضعفین صورت گرفت و ثبت نام برای بسیج عمومی مردم شروع شد
هسته ی اولیه ی بسیج به مفهوم نظامی آن، از سپاه پاسداران شکل گرفت و نخستین فرمانده بسیج که از میان فرماندهان سپاه به این امر منصوب شد نیز آقای افشار بود که اکنون درجه ی سرتیپی دارد

بسیج بیست میلیونی تشکیل و همراه ارتش وارد صحنه ی جنگ شد
نداشتن دانش نظامی کافی و جان بر کف بودن و گوش به فرمان امام خود بودن از یکسو، تهییج و برانگیختن احساسات و عقاید مذهبی این گروه توسط افرادی چون حاج صادق آهنگران از دیگرسو، کافی بود تا این نیرو را به اندازه ی کافی کارآمد و تاثیرگذار و قدرتمند کند
به عنوان یک مثال منطقی در هیچ جنگی برای باز کردن معبر در میدان مین از انسان استفاده نمیشود
اما ایجاد و تقویت فرهنگ جهاد و شهادت به جای کشته شدن و مردن، باعث شد تا جوانان داوطلبانه دست به انتحار و عملیات استشهادی بزنند (جهاد همچنین یکی از واجبات و فروع دین اسلام است)
از این میان اشخاصی چون حسین فهمیده نوجوان سیزده ساله را میتوان نام برد که خود را شهید کردند ...
این جریان (بسیج) طوری بود که جنگها ناخواسته به صورت چریکی و نامنظم انجام میشد و طبعا بازپسگیری مناطق اشغال شده به سرعت انجام شد
و این مهم در حالی صورت میگرفت که نیروی زمینی ارتش عراق قویترین نیروی نظامی خاورمیانه را تشکیل میداد و جنگ به نفع عراق از طرف بسیاری از کشورهای عربی، اروپایی و آمریکا ساپورت اطلاعاتی، مالی و نظامی میشد
به هر حال جنگی که در دو سال اول و با فتح خرمشهر رو به تمام شدن بود، با خودخواهی و عدم تعقل اشخاصی چون هاشمی رفسنجانی و سایر فرماندهان مغرور شورای عالی دفاع و سایر ذی نفعان، هشت سال به درازا کشید و چه خونهای ناحقی که ریخته نشد و چه سرمایه ها که یک شبه در همین حین به دست نیامد


 نوشته شده توسط شاهزاده ی کویر در چهارشنبه 89/12/4 و ساعت 11:34 عصر | نظرات دیگران()
درباره خودم
آمار وبلاگ
بازدید امروز: 10
بازدید دیروز: 2
مجموع بازدیدها: 20359
جستجو در صفحه

لوگوی دوستان
خبر نامه